7 «قوی و دلیر باشید. از پادشاه آشور و تمامی آن جماعت که با اویند ترسان و هراسان مشوید، زیرا آن که با ماست بزرگتر است از آن که با ایشان است!
8 با او بازوی بشری است، اما با ما یهوه خدای ماست، تا یاریمان دهد و برای ما بجنگد!» پس قوم از سخنان حِزِقیا پادشاه یهودا قوّت قلب یافتند.
9 پس از آن، سنحاریب پادشاه آشور که با تمامی نیروهایش در برابر لاکیش اردو زده بود، خادمان خود را به اورشلیم نزد حِزِقیا پادشاه یهودا و نزد تمامی یهودا که در اورشلیم بودند فرستاده، گفت:
10 «سنحاریب پادشاه آشور چنین میفرماید: ”بر چه چیز توکّل بستهاید که همچنان در اورشلیم در محاصره ماندهاید؟
11 آیا نه این است که حِزِقیا با این سخن که: ’یهوه خدایمان ما را از دست پادشاه آشور رهایی خواهد داد‘، شما را اغوا میکند تا از گرسنگی و تشنگی تلف شوید؟
12 آیا همین حِزِقیا نیست که مکانهای بلند و مذبحهای خدایتان را از میان برداشته و به یهودا و اورشلیم دستور داده و گفته است که: ’تنها در برابر یک مذبح پرستش کنید و بر آن بخور بسوزانید‘؟
13 آیا نمیدانید که من و پدرانم با تمامی اقوام سرزمینهای دیگر چه کردهایم؟ آیا خدایان اقوامِ آن سرزمینها به هیچ روی توانستهاند سرزمینهای آنها را از دست من برهانند؟