19 چون پادشاه کلمات شریعت را شنید، جامۀ خویش دریده،
20 به حِلقیا و اَخیقام پسر شافان و عَبدون پسر میکاه و شافانِ دبیر و عَسایا خدمتکارِ پادشاه دستور داده، گفت:
21 «بروید و از خداوند برای من و برای آنان که در اسرائیل و یهودا باقی ماندهاند، دربارۀ کلماتِ این کتاب که پیدا شده است، مسئلت کنید. زیرا خشم خداوند که بر ما فرو ریخته است، بس عظیم است، از آن رو که پدران ما کلام خداوند را نگاه نداشتند و مطابق هرآنچه در این کتاب نوشته شده است، عمل نکردند.»
22 حِلقیا و کسانی که پادشاه فرستاده بود، نزد حُلدَۀ نبیه زن شَلّوم پسرِ توقهَت پسرِ حَسرۀ جامهدار، که در ناحیۀ دوّم اورشلیم سکونت داشت، رفتند و با او در این باره سخن گفتند.
23 او بدیشان گفت: «یهوه خدای اسرائیل چنین میفرماید: ”به آن که شما را نزد من فرستاده است بگویید:
24 خداوند چنین میفرماید: هان من بر این مکان و بر ساکنانش بلایی خواهم آورد، یعنی همۀ لعنتهای مکتوب در آن کتاب را که در حضور پادشاه یهودا خوانده شد.
25 زیرا ایشان مرا ترک کرده و برای خدایانِ غیر بخور سوزاندهاند، تا به تمامی اعمالِ دستان خویش مرا به خشم آورند. پس خشم من بر این مکان فرو خواهد ریخت، و فرو نخواهد نشست.