۲سموئیل 13:16-22 NMV

16 ولی تامار به او گفت: «نه، برادرم، راندن من ظلمی است بزرگتر از آن کار دیگر که با من کردی.» اما اَمنون نخواست او را بشنود.

17 پس جوانی را که او را خدمت می‌کرد، فرا خواند و گفت: «این زن را از نزد من بیرون کرده، در را از پس او قفل کن.»

18 پس خادم، تامار را بیرون برد و در را از پس او قفل کرد. تامار پیراهن بلند آستین‌‌داری بر تن داشت، زیرا که دختران باکرۀ پادشاه بدین‌گونه جامه بر تن می‌کردند.

19 و تامار خاکستر بر سر ریخت و پیراهن بلند آستین‌داری را که در بر داشت، چاک زد و دست بر سر خویش نهاده، برفت، و در حالی که می‌رفت، به آواز بلند می‌گریست.

20 برادرش اَبشالوم به او گفت: «آیا برادرت اَمنون با تو بوده است؟ پس حال، ای خواهرم، خاموش باش. او برادر توست؛ این امر را به دل مگیر.» پس تامار تنها و بی‌کس در خانۀ برادرش اَبشالوم بماند.

21 چون داوودِ پادشاه از این همه باخبر شد، سخت خشمگین گردید.

22 اما اَبشالوم به برادرش اَمنون نیک یا بد نگفت، زیرا از او متنفر بود، چراکه خواهرش تامار را بی‌عصمت کرده بود.