۲سموئیل 14:5-11 NMV

5 پادشاه از او پرسید: «تو را چه شده است؟» عرض کرد: «زنی بیوه‌ام و شوهرم درگذشته.

6 کنیزت را دو پسر بود. آن دو در صحرا نزاع می‌کردند و کسی نبود جدایشان کند. پس یکی دیگری را زد و کشت.

7 اینک تمامی طایفه بر ضد کنیزت برخاسته، می‌گویند: ”او را که برادرش را کشته، به ما بسپار تا وی را به سبب جان برادرش که گرفته، به مرگ بسپاریم، و اینچنین وارث را نیز از میان برداریم.“ بدین‌سان، می‌خواهند تنها اخگری را که برایم باقی مانده، خاموش کنند تا از شوهرم هیچ نام و نسلی بر زمین باقی نماند.»

8 پادشاه به زن گفت: «به خانه‌ات برو و من دربارۀ تو حکمی صادر خواهم کرد.»

9 اما زنِ تِقوعی به پادشاه گفت: «ای سرورم پادشاه، تقصیر بر گردن من و خاندانم باشد و پادشاه و تخت او مبرا باشند.»

10 پادشاه گفت: «هر کس به تو چیزی گفت، او را نزد من آور و دیگر به تو آزاری نخواهد رسانید.»

11 پس زن گفت: «تمنا اینکه پادشاه، یهوه خدای خویش را به یاد آوَرَد و خونخواهِ مقتول را از کشتار بیشتر بازدارد تا پسر مرا هلاک نسازند.» پادشاه گفت: «به حیات خداوند قسم که تار مویی از پسرت به زمین نخواهد افتاد.»