۲سموئیل 4:3-9 NMV

3 بِئیروتیان به جِتّایم گریختند و تا به امروز در آن دیار غربت گزیده‌اند.

4 و اما یوناتان پسر شائول را پسری لنگ بود. وقتی از یِزرِعیل خبر مرگ شائول و یوناتان رسید، او پنج سال داشت. پس دایه‌اش او را برگرفت تا بگریزد. اما در حالی که شتابان می‌گریخت، پسرک افتاد و لنگ شد. نام این پسر مِفیبوشِت بود.

5 باری، رِکاب و بَعَنا، پسران رِمّونِ بِئیروتی راهی خانۀ ایشبوشِت شدند و در گرمترین ساعت روز، یعنی هنگام خواب نیمروزیِ ایشبوشِت، بدان‌جا رسیدند.

6 پس به بهانۀ برداشتن گندم به درون خانه رفتند و با شمشیر بر شکم ایشبوشِت زدند و گریختند.

7 آری، رِکاب و بَعَنَه هنگامی وارد خانه شدند که ایشبوشِت در خوابگاهش بر بستر آرمیده بود. پس او را به شمشیر زدند و کشتند، و سرش را از تن جدا کرده، با خود بردند، و تمامی شب در مسیر عَرَبَه راه پیمودند.

8 آنان سرِ ایشبوشِت را به حِبرون نزد داوود بردند و به پادشاه گفتند: «این است سرِ ایشبوشِت، پسر دشمنت شائول که قصد جان تو داشت. امروز خداوند انتقام سرورمان پادشاه را از شائول و نسلش گرفته است.»

9 اما داوود در پاسخ رِکاب و برادرش بَعَنا، پسران رِمّونِ بِئیروتی گفت: «به حیات خداوند که جان مرا از هر مصیبت رهانیده، سوگند