۲پادشاهان 2:10-16 NMV

10 ایلیا گفت: «چیز دشواری خواستی، ولی اگر آنگاه که از تو برگرفته می‌شوم مرا ببینی، به آن خواهی رسید، وگرنه خیر.»

11 ایشان قدم‌زنان با هم گفتگو می‌کردند که ناگاه ارابه‌ای از آتش با اسبانی آتشین پدیدار شد و آن دو را از یکدیگر جدا کرد، و ایلیا در گردبادی به آسمان بالا رفت.

12 اِلیشَع این را دید و فریاد برآورد: «ای پدر من! ای پدرم! ارابه‌ها و سواران اسرائیل!» و دیگر ایلیا را ندید.آنگاه جامۀ خویش برگرفته، آن را بدرید،

13 و ردای ایلیا را که از او فرو افتاده بود برگرفته، بازگشت و کنار رود اردن ایستاد.

14 و ردایی را که از ایلیا فرو افتاده بود برگرفته، آن را به آب زد و گفت: «یهوه خدای ایلیا کجاست؟» چون بر آب زد، آب از این سو و آن سو شکافته شد و اِلیشَع از آن بگذشت.

15 چون گروه انبیایی که در طرف دیگر در اَریحا بودند وی را دیدند، گفتند: «روح ایلیا بر اِلیشَع قرار گرفته است.» پس به استقبال او رفتند و روی بر خاک نهاده، او را تعظیم کردند.

16 و گفتند: «بنگر که ما بندگانت پنجاه مرد توانا در اختیار داریم. رخصت ده تا به جستجوی مولایت بروند، شاید روح خداوند او را برگرفته و بر کوه یا به دره‌ای افکنده باشد.» اما اِلیشَع نپذیرفت و پاسخ داد: «آنها را مفرستید.»