۲پادشاهان 5:19-25 NMV

19 اِلیشَع گفت: «به سلامت برو.»اما چون نَعَمان لختی از آن محل دور شد،

20 جِیحَزی، خادم اِلیشَع مرد خدا، با خود گفت: «سرورم با نپذیرفتن هیچ‌گونه پیشکش از این نَعَمانِ اَرامی، بیش از حد بر او آسان گرفت. به حیات خداوند سوگند که خود به دنبالش خواهم دوید و چیزی از او خواهم ستاند.»

21 پس به‌شتاب در پی نَعَمان دوید. چون نَعَمان دید خادم اِلیشَع به سویش می‌دود، به استقبال او رفت و از ارابه پایین آمده، پرسید: «خیر است؟»

22 جِیحَزی پاسخ داد: «خیر است. سرورم مرا فرستاده تا بگویم: ”هم‌اکنون دو جوان از گروه انبیای کوهستانِ اِفرایِم، از راه رسیده‌اند. تمنا دارم یک وزنه نقره و دو دست جامه بدیشان عطا فرمایی.»

23 نَعَمان گفت: «مرحمت فرموده، دو وزنه برگیر.» او به اصرار از جِیحَزی خواست آن هدایا را بپذیرد، و سپس دو وزنه نقره را در دو کیسه با دو دست جامه گذاشت و از دو تن از خادمانش خواست آنها را برای جِیحَزی حمل کنند.

24 چون جِیحَزی به تپه رسید، آن هدایا را از دست ایشان ستانده، در خانه نهاد و آنها را مرخص‌کرد.

25 و جِیحَزی داخل شد و در حضور سرورش ایستاد. اِلیشَع از او پرسید: «جِیحَزی کجا بودی؟» پاسخ داد: «خادمت جایی نرفته بود.»