۲پادشاهان 5:4-10 NMV

4 پس نَعَمان نزد آقای خود رفت و گفتۀ آن دختر اسرائیلی را به عرض او رساند.

5 پادشاهِ اَرام فرمود: «به آنجا برو! من نیز برای پادشاه اسرائیل نامه‌ای خواهم فرستاد.»پس نَعَمان با ده وزنه نقره، شش هزار مثقال طلا و ده دست جامه روانه شد.

6 نامه‌ای نیز برای پادشاه اسرائیل آورد، به این مضمون: «این نامه را با خادمم نَعَمان برای تو می‌فرستم تا او را از جذامش شفا بخشی.»

7 پادشاه اسرائیل به محض خواندن نامه، جامه بر تن درید و گفت: «مگر من خدا هستم که بمیرانم و زنده کنم که این شخص کسی را جهت شفا از جذام نزد من فرستاده است؟ اینک بنگرید که چگونه برای جنگ با من بهانه می‌جوید!»

8 اما چون اِلیشَع، مرد خدا شنید که پادشاه اسرائیل جامه بر تن دریده است، برای او پیغام فرستاد که: «چرا جامۀ خود را می‌دَری؟ به آن مرد بگو نزد من آید تا بداند که در اسرائیل نبی‌ای هست.»

9 پس نَعَمان با اسبان و ارابه‌های خود آمد و در برابر خانۀ اِلیشَع ایستاد.

10 اِلیشَع قاصدی نزد او فرستاده، گفت: «برو و هفت مرتبه در رود اردن خود را بشوی تا بدنت شفا یابد و پاک شوی.»