۲پادشاهان 8:1-6 NMV

1 و اما اِلیشَع به زنی که پسرش را زنده کرده بود، گفت: «برخیز و با اهل خانه‌ات اینجا را ترک کن و برو، و هر جا توانستی منزل کن. زیرا خداوند بر آن است که بر این سرزمین قحطی بفرستد، که هفت سال به طول خواهد انجامید.»

2 آن زن برخاسته، مطابق کلامِ مرد خدا عمل کرد و با اهل خانه‌اش روانۀ سرزمین فلسطین شد و هفت سال در آنجا ماند.

3 در پایان آن هفت سال، از سرزمین فلسطین بازگشت و نزد پادشاه رفت تا برای خانه و زمینش از پادشاه تمنا کند.

4 پادشاه سرگرم گفتگو با جِیحَزی، خادم مرد خدا بود، و به وی گفته بود: «با من از همۀ کارهای بزرگی که اِلیشَع به جا آورده، بگو.»

5 در همان حال که جِیحَزی برای پادشاه بازمی‌گفت که چگونه اِلیشَع مرده‌ای را زنده کرده است، اینک زنی که اِلیشَع پسرش را زنده کرده بود، پیش آمد تا برای خانه و زمینش از پادشاه تمنا کند. جِیحَزی گفت: «ای سرورم پادشاه، این همان زن است و آن نیز پسرش، که اِلیشَع او را زنده کرد.»

6 پادشاه در این باره از آن زن پرسش کرد و او نیز ماجرا را برای پادشاه بازگفت. پس پادشاه یکی از خادمان خود را به رسیدگی بر امور آن زن برگماشت و گفت: «تمام اموال این زن را به‌انضمام تمام درآمدی که از روز غیاب او تا به امروز از زمینش عاید شده است، به وی بازگردانید.»