1 روزی سران خاندانهای طایفۀ بنیجِلعاد پسر ماکیر، پسر مَنَسی که از طایفههای بنییوسف بودند، نزدیک آمدند و در حضور موسی و رهبران، یعنی سران خاندانهای بنیاسرائیل، عرض کرده،
2 گفتند: «خداوند به سرور ما فرمان داد تا این سرزمین را به حکم قرعه به بنیاسرائیل به میراث دهد، و سرور ما از خداوند فرمان یافت که میراث برادرمان صِلُفِحاد را به دخترانش دهد.
3 اکنون اگر ایشان با یکی از مردان سایر قبایل بنیاسرائیل وصلت کنند، ارث ایشان از میراث اجدادی ما کسر شده، به میراثِ قبیلهای که ایشان بدان داخل شوند، افزوده خواهد شد. بدینسان، از سهم میراث ما کاسته خواهد شد.
4 حتی با فرا رسیدن یوبیل بنیاسرائیل نیز میراث ایشان به میراث قبیلهای که بدان داخل شوند، افزوده خواهد شد، و از میراث قبیلۀ اجدادی ما کسر خواهد گردید.»