7 خداوند پرسید: «چرا من میبایست گناهان قوم خودم را ببخشم؟آنها مرا ترک کردهاندو خدایانی را پرستیدهاند که واقعی نیستند.من قوم خود را چنان تغذیه کردم که همیشه سیر بودند،امّا آنها مرتکب زنا شدندو وقت خود را با فاحشهها تلف کردند.
8 آنها مانند اسبان نری هستند که خوب تغذیه شدهاند و شهوت شدیدی بر آنها غلبه کرده است،و هریک برای زن همسایه شیهه میکشد.
9 آیا نباید من آنها را برای این چیزها مجازات کنم،و از ملّتی مثل اینها انتقام بگیرم؟
10 من دشمنان را میفرستم تا تاکستانهای قوم مرا خراب کنند،ولی آن را کاملاً از بین نبرند.به آنها خواهم گفت شاخههای آن را قطع کنند،چون آن شاخهها به من تعلّق ندارند.
11 مردم اسرائیل و یهودابه من کاملاً خیانت کردهاند.من، خداوند چنین گفتهام.»
12 قوم خداوند منکر او شده و گفتهاند: «او واقعاً کاری نخواهد کرد. ما روزگار سختی نخواهیم داشت و از جنگ و قحطی خبری نخواهد بود.»
15 ای قوم اسرائیل، خداوند ملّتی را از مکانهای دور میآورد تا به شما حمله کنند. این ملّتی است قوی و قدیمی، ملّتی که زبان آن را تو نمیفهمی.