1 در چهارمین سال سلطنت یهویاقیم، پادشاه یهودا، خداوند به من گفت:
2 «طوماری بردار و هرچه را که تاکنون دربارهٔ اسرائیل و یهودا به تو گفتهام بر آن بنویس. همهٔ چیزهایی را که از ابتدا -از زمان یوشیا تا به امروز- به تو گفتهام بنویس.
3 شاید وقتی مردم یهودا دربارهٔ مصیبتی که من برایشان میآورم بشنوند، از راه شرارتآمیز خود بازگردند. آنگاه من شرارتها و گناهانشان را خواهم بخشید.»
4 پس من باروک، پسر نیریا را خواندم و هر آنچه را خداوند گفته بود، به او گفتم تا او بنویسد. و باروک تمام آنها را بر روی طومار نوشت.
5 پس از آن من به باروک چنین گفتم: «من دیگر اجازه ندارم وارد معبد بزرگ شوم.