2 شکوه و جلال موآب به پایان رسیده،دشمنان، شهر حشبون را گرفتهاندو برای نابودی ملّت موآب دسیسه میکنند.شهر مدمین در سکوت فرو رفته،و هدف حملهٔ ارتشها قرار خواهد گرفت.
3 مردم حورونایم با فریاد میگویند:'خشونت! ویرانی!'
4 «موآب ویران شده،به گریه و فریاد کودکان گوش دهید.
5 هقهق گریههایشان رادر سربالاییهای جادهٔ لوحیت،و فریاد نومیدانهٔ آنها رادر سرازیریهای جادهٔ حورنایم بشنوید.
6 آنها میگویند: 'با سرعت برای نجات خودتان فرار کنید.مثل یک گورخر در بیابان با سرعت بدوید!'
7 «تو، ای موآب، به قدرت و ثروت خود اعتماد کردی،امروز حتّی تو هم تسخیر خواهی شد،و خدایت -کموش- به همراه شاهزادگان و کاهنانبه اسارت خواهند رفت.
8 حتّی یک شهر هم از ویرانی در امان نخواهد بود،دشت و درّه همه با هم ویران خواهند شد.من، خداوند چنین گفتهام.