1 پس برادرانتان را عمی، یعنی «قوم من» و خواهرانتان را روحامه، یعنی «رحمت شده» خطاب کنید.
2 مادرتان را سرزنش کنید، زیرا او زن من نیست و من دیگر شوهر او نمیباشم. به او بگویید که از زناکاری دست بردارد و روسپیگری نکند،
3 وگرنه او را مانند روزی که به دنیا آمد، برهنه میکنم و مانند بیابان و زمین خشک و بیآب از تشنگی هلاک میسازم.
4 بر فرزندانش هم رحم نمیکنم، زیرا آنها فرزندان زنا هستند.
5 مادرشان زنا کرده و با بیشرمی گفته است: «دنبال عاشقان خود میروم که به من نان و آب و روغن زیتون و شراب و لباس پشمی و ابریشمی میدهند.»
6 امّا من دیواری از خار و خس به دور او میکشم تا نتواند راه خود را پیدا کند.
7 هرقدر که دنبال عاشقان خود بدود، نمیتواند به آنها برسد، به جستجویشان میرود، امّا آنها را پیدا نمیکند. آنگاه میگوید: «نزد شوهر اول خود برمیگردم، زیرا وقتی همراه او بودم وضع خوبی داشتم.»