پیدایش 18:7-13 TPV

7 سپس‌ به‌ طرف ‌گلّه ‌دوید و یک ‌گوسالهٔ لطیف ‌و چاق‌ گرفت ‌و به‌ نوكر خود داد تا فوراً آن را بپزد.

8 او مقداری ماست‌ و شیر با گوشت ‌گوساله‌ای كه‌ پخته ‌بود، آورد و جلوی آن‌ مردان ‌گذاشت ‌و همان‌جا زیر درخت ‌شخصاً از آنها پذیرایی كرد. آنها از آن ‌غذا خوردند.

9 سپس ‌از ابراهیم‌ پرسیدند: «زن‌ تو سارا كجاست‌؟»ابراهیم ‌جواب ‌داد كه‌ داخل ‌چادر‌ است‌.

10 یكی از آنان‌ گفت‌: «نه ‌ماه ‌دیگر برمی‌گردم‌. در آن‌ وقت ‌زن ‌تو سارا صاحب ‌پسری خواهد بود.»سارا، نزدیک‌ در چادر، پشت ‌او ایستاده‌ بود و گوش ‌می‌داد.

11 ابراهیم‌ و سارا خیلی پیر بودند. و عادت‌ ماهانهٔ زنانگی سارا قطع شده بود.

12 سارا به‌ خودش‌ خندید و گفت‌: «اکنون كه‌ من ‌پیر و فرسوده‌ شده‌ام‌، آیا می‌توانم‌ از رابطهٔ جنسی لذّت‌ ببرم‌؟ در حالی كه‌ شوهرم‌ نیز پیر و فرسوده‌ است‌؟»

13 پس خداوند از ابراهیم‌ پرسید: «چرا سارا خندید و گفت 'آیا حقیقتاً من‌ می‌توانم ‌بچّه‌دار شوم ‌درحالی‌که ‌خیلی پیر هستم‌؟'