پیدایش 23:10-16 TPV

10 عفرون ‌خودش ‌در آن ‌جلسه ‌با سایر حِتّیان ‌در دروازهٔ شهر نشسته ‌بود. او به طوری كه ‌همهٔ حاضرین ‌در آنجا بشنوند، جواب داد:

11 «ای آقا، گوش ‌بده‌. من‌ تمام ‌مزرعه ‌و غاری را كه‌ در آن‌ است‌ به ‌تو می‌دهم‌. اینجا در حضور تمام ‌افراد قبیله‌ام‌، آن را به ‌تو می‌دهم ‌تا اینكه ‌همسر خود را در آن‌ دفن‌ كنی‌.»

12 امّا ابراهیم ‌در مقابل ‌حتیان ‌تعظیم‌ كرد

13 و طوری که ‌همه ‌بشنوند به ‌عفرون‌ گفت‌: «خواهش ‌می‌كنم ‌به ‌حرفهای من‌ گوش‌ بده‌. من ‌تمام‌ مزرعه ‌را خواهم‌ خرید. قیمت ‌زمین‌ را از من ‌قبول‌ كن‌ و من‌ همسر خود را در آنجا دفن ‌خواهم ‌كرد.»

14 عفرون ‌جواب‌ داد:

15 «ای آقا، قیمت ‌زمین ‌فقط ‌چهار صد تکهٔ ‌نقره ‌است‌. این ‌بین ‌ما چه ‌ارزشی دارد؟ همسر خود را در آن‌ دفن‌ كن‌.»

16 ابراهیم‌ موافقت ‌كرد و قیمتی را كه ‌عفرون‌ گفته ‌بود مطابق ‌وزنی كه‌ در بازار آن‌ روز رایج ‌بود به ‌عفرون ‌داد. یعنی چهارصد تکهٔ ‌نقره‌ كه‌ عفرون‌ در مقابل ‌همهٔ افراد قبیلهٔ خود تعیین‌ كرده ‌بود.