پیدایش 24:12-18 TPV

12 او دعا كرد و گفت‌: «ای خداوند، خدای آقایم ‌ابراهیم‌، امروز به ‌من ‌توفیق ‌بده ‌و پیمان‌ خودت‌ را با آقایم ‌ابراهیم ‌حفظ‌ كن‌.

13 من ‌اینجا در كنار چشمه‌ای هستم‌ كه ‌زنان‌ جوان ‌شهر برای بردن‌ آب‌ می‌آیند.

14 به‌ یكی از آنها خواهم ‌گفت‌: 'كوزهٔ خود را پایین ‌بیاور تا از آن‌ آب ‌بنوشم‌.' اگر او بگوید: 'بنوش‌، من‌ برای شترهایت ‌هم ‌آب‌ می‌آورم‌'، او همان‌ كسی باشد كه ‌تو برای بنده‌ات ‌اسحاق ‌انتخاب‌ كرده‌ای‌. اگر چنین ‌بشود، من‌ خواهم‌ دانست‌ كه ‌تو پیمان ‌خود را با آقایم ‌حفظ ‌كرده‌ای‌.»

15 قبل‌ از اینکه ‌او دعایش ‌را تمام‌ كند، ربكا با یک‌ كوزهٔ آب ‌كه ‌بر دوشش ‌بود رسید. او دختر بتوئیل ‌پسر ناحور برادر ابراهیم‌ بود و اسم ‌زن ‌ناحور ملكه‌ بود.

16 ربكا دختری بسیار زیبا و باكره ‌بود. او از چشمه ‌پایین ‌رفت‌ و كوزه‌اش‌ را پُر كرد و برگشت‌.

17 مباشر ابراهیم‌ به ‌استقبال‌ او دوید و گفت‌: «لطفاً كمی آب‌ از كوزه‌ات‌ به ‌من ‌بده ‌تا بنوشم‌.»

18 او گفت‌: «بنوش‌، ای آقا» و فوراً كوزه‌ را از شانه‌اش‌ پایین‌ آورد و نگه ‌داشت ‌تا او از آن ‌بنوشد.