پیدایش 24:45-51 TPV

45 قبل‌ از اینکه ‌دعای خود را تمام ‌كنم‌، ربكا با كوزهٔ آبی كه ‌بر دوش ‌داشت‌ آمد و به ‌سر چشمه ‌رفت‌ تا آب ‌بردارد. به او گفتم‌: 'لطفاً به‌ من‌ آب‌ بده ‌تا بنوشم‌.'

46 او فوراً كوزه‌ را از شانه‌اش ‌پایین‌ آورد و گفت‌: 'بنوش، من‌ شترهای تو را هم‌ سیراب ‌می‌كنم‌،' پس ‌من ‌نوشیدم ‌و او شترهای مرا هم‌ سیراب ‌كرد.

47 از او پرسیدم 'پدرت ‌كیست‌؟' او جواب داد: 'پدر من‌ بتوئیل‌ پسر ناحور و مِلْكَه‌ است‌.' سپس‌ حلقه‌ را در بینی او و دست‌بندها را در دستش‌ كردم‌.

48 زانو زدم ‌و خداوند را پرستش ‌نمودم‌. من‌ خداوند، خدای آقایم ‌ابراهیم‌ را سپاس‌ گفتم‌ كه‌ مستقیماً مرا به‌ خانهٔ فامیل ‌آقایم‌ هدایت‌ كرد. جایی‌كه ‌دختری برای پسر آقایم‌ پیدا كردم‌.

49 حالا اگر می‌خواهید به‌ آقایم ‌لطف ‌بكنید، به ‌من ‌بگویید تا بدانم ‌وگرنه ‌تصمیم ‌بگیرم‌ كه ‌چه ‌باید بكنم‌.»

50 لابان ‌و بتوئیل‌ جواب‌ دادند: «چون ‌این‌ امر از طرف‌ خداوند است‌، ما حق‌ نداریم‌ تصمیم ‌بگیریم‌.

51 این ‌تو و این‌ ربكا. او را بردار و برو. همان‌طور كه ‌خداوند فرموده‌ است، ‌او همسر پسر آقای تو بشود.»