پیدایش 32:9-15 TPV

9 پس ‌یعقوب ‌دعا كرد و گفت‌: «ای خدای پدرم‌ ابراهیم‌ و خدای پدرم‌ اسحاق‌، ای خداوندی كه ‌به‌ من‌ فرمودی‌: 'به ‌سرزمین‌ خود و به‌ نزد فامیل‌ خود بازگردم ‌و تو همه ‌چیز را برای خیریّت من به كار خواهی برد.'

10 من‌ بندهٔ تو هستم ‌و ارزش ‌این‌ همه‌ مهربانی و وفاداریی را كه ‌به‌ من ‌كرده‌ای ندارم‌. من ‌فقط ‌با یک ‌عصا از این ‌اردن‌ عبور كردم‌، ولی حالا كه ‌برگشته‌ام ‌مالک ‌دو گروه‌ هستم‌.

11 حالا دعا می‌كنم‌ كه ‌مرا از دست‌ برادرم ‌عیسو نجات‌ بدهی‌. من‌ می‌ترسم‌ كه‌ او بیاید و به ‌ما حمله ‌كند و همهٔ ما را با زنها و بچهّ‌ها‌ از بین ‌ببرد.

12 تو قول ‌دادی همه ‌چیز را برای من‌ به‌ خیریّت ‌بگردانی و نسل‌ مرا مانند ریگهای كنار دریا آن‌قدر زیاد كنی كه‌ كسی نتواند آنها را بشمارد.»

13 او شب ‌در آنجا ماند و سپس ‌از آنچه ‌داشت‌ هدایایی برای برادرش ‌عیسو تهیّه ‌كرد.

14 دویست ‌بُز ماده‌ و بیست ‌بُز نر، دویست‌ میش ‌و بیست‌ قوچ‌.

15 سی شتر شیرده ‌با بچّه‌های آنها. چهل ‌گاو ماده ‌و ده‌ گاو نر. بیست ‌الاغ‌ ماده‌ و ده‌ الاغ ‌نر.