14 کسیکه به دوست خود رحم و شفقت ندارد،در واقع از قادر مطلق نمیترسد.
18 کاروانیان برای آب به کنار جوی میروند،آن را خشک مییابند و در نتیجه از تشنگی هلاک میشوند.
21 شما هم مانند همان جوی هستید،زیرا رنج و مصیبت مرا میبینید و از ترس به نزدیک من نمیآیید.
22 آیا من از شما چیزی خواستهام،یا گفتهام که هدیهای به من بدهید
23 و یا مرا از دست دشمنان و از چنگ ظالمان نجات بدهید؟
24 به من راه چاره را نشان بدهید و بگویید که گناه من چیست،آنگاه خاموش میشوم و حرفی نمیزنم.
25 سخنِ راست، قانع کننده است،امّا ایراد شما بیجاست.