5 ولی وقتی دید که آنها ساکت ماندهاند، خشمگین شد.
6 پس الیهو رشتهٔ سخن را به دست گرفته گفت:چون من جوانتر از شما هستم،بنابراین ترسیدم که اظهار عقیده کنم.
7 به خود گفتم که شما پیرتریدو باید از روی تجربهٔ سالهای عمر خود با حکمت سخن بگویید.
8 امّا این روح خدای قادر مطلق استکه به انسان حکمت میبخشد،
9 سن و سال نیست که به ما حکمت میآموزدیا کمک میکند که بفهمیم چه چیزی درست است.
10 پس حالا به من گوش بدهید،تا نظر خود را برای شما بیان کنم.
13 نگویید که ما حکیم هستیمو تنها خدا میتواند گناهکار را بهخاطر گناهش مقصّر بداند.