2 ای خداوند، بر من کرم فرما زیرا که پژمردهام! ای خداوند، مرا شفا ده زیرا که استخوانهایم مضطرب است،
3 و جان من بشدت پریشان است. پس توای خداوند، تا به کی؟
4 ای خداوند، رجوع کن و جانم را خلاصی ده! به رحمت خویش مرا نجاتبخش!
5 زیرا که در موت ذکرتو نمی باشد! در هاویه کیست که تو را حمدگوید؟
6 از ناله خود واماندهام! تمامی شب تخت خواب خود را غرق میکنم، و بسترخویش را به اشکها تر میسازم!
7 چشم من ازغصه کاهیده شد و بسبب همه دشمنانم تارگردید.
8 ای همه بدکاران از من دور شوید، زیراخداوند آواز گریه مرا شنیده است!