اِشعیا 6:5-11 NMV

5 پس گفتم: «وای بر من که هلاک شده‌ام! زیرا که مردی ناپاک لب هستم و در میان قومی ناپاک لب ساکنم، و چشمانم پادشاه، خداوند لشکرها را دیده است!»

6 آنگاه یکی از سَرافین پروازکنان نزد من آمد. او در دست خود اَخگری داشت که با انبُر از مذبح برگرفته بود.

7 با آن دهانم را لمس کرد و گفت: «هان، این لبانت را لمس کرده است؛ تقصیرت رفع شده و گناهت کفاره گشته است.»

8 آنگاه آوای خداوندگار را شنیدم که می‌گفت: «کِه را بفرستم و کیست که برای ما برود؟» گفتم: «لبیک؛ مرا بفرست!»

9 فرمود: «برو و به این قوم بگو:«”همچنان بشنوید، اما نفهمید؛همچنان ببینید، اما درک نکنید.“

10 دل این قوم را سخت ساز،گوشهایشان را سنگین کن،و چشمانشان را ببند؛مبادا با چشمان خود ببینند،و با گوشهای خود بشنوند،و با دلهای خویش بفهمند،و بازگشت کرده، شفا یابند.»

11 آنگاه پرسیدم: «خداوندگارا، تا به کِی؟»پاسخ آمد:«تا آنگاه که شهرها ویران گشته، از سَکَنه تهی شوند؛و خانه‌ها بدون آدمی و زمین، خراب و ویران گردد.