2 و من شهود امین یعنی اوریای کاهن و زکریا فرزند یِبِرِکیا را به جهت خود برای شهادت میگیرم.»
3 و من با نبیه همبستر شدم، و او آبستن شده پسری بزاد. و خداوند به من گفت: «او را ’مَهیرشَلالهاشبَز‘ بنام.
4 زیرا پیش از آنکه کودک بتواند ’پدرم‘ و ’مادرم‘ بگوید، ثروت دمشق و غنائم سامِرِه را نزد پادشاه آشور به تاراج خواهند برد.»
5 و خداوند بار دیگر مرا خطاب کرده، گفت:
6 «از آنجا که این قوم آبهای شیلواَخ را که به ملایمت روانند رد کردهاند، و از رِصین و پسر رِمَلیا شادمانند،
7 پس هان خداوندگار، آبهای نیرومند و فراوان نهر، یعنی پادشاه آشور را با تمامی شکوهش، بر آنها خواهد آورد. و آن بر تمامی آبراههای خود طغیان کرده، تمامی کنارههایش را خواهد پوشانید،
8 و به جانب یهودا پیشروی خواهد کرد و سیلان کرده، تا به گردن خواهد رسید، و بالهای گشودهاش تمامی پهنۀ سرزمین تو را، ای عِمانوئیل، پر خواهد ساخت.»