3 زیرا روزهایم چون دود سپری میشود،و استخوانهایم همچون اخگرهای فروزان میسوزد.
4 دلم همچون علف بریده شده و خشک گردیده است؛خوردن نان خود را از یاد میبرم!
5 به سبب نالۀ بلندماز من جز پوست و استخوان نمانده است!
6 همچون جغد صحرا گشتهام؛مانند بومِ ویرانهها گردیدهام!
7 در بستر خود بیدار میمانم؛چون گنجشکِ تنها بر لبِ بامَم!
8 همۀ روز، دشمنانم بر من طعنه میزنند؛ریشخندکنندگانم مرا لعن میکنند!
9 زیرا خاکستر را چون نان میخورمو آنچه را که مینوشم با اشکها درمیآمیزم،