3 زیرا جان من از بلایا آکنده شده است،و حیاتم به هاویه نزدیک گشته.
4 در شمار فرو روندگانِ به هاویه شمرده شدهام؛همچون مردی هستم که او را توانی نیست.
5 در میان مردگان رها گشتهام،همچون کشتگانی که در گور آرمیدهاند؛که دیگر به یادشان نمیآوریو از دست تو بریده شدهاند.
6 مرا در عمیقترین حفره نهادهای،در تاریکیها، در ژرفناها!
7 خشم تو بر من سنگین شده است؛با همۀ امواجت مرا مبتلا ساختهای. سِلاه
8 همدمانِ مرا از من گرفتهایو از من بیزارشان کردهای!محبوس گشتهام و مرا راه گریزی نیست؛
9 دیدگانم از اندوه تار شده است.خداوندا، هر روزه تو را میخوانم،و دستان خود را به سویت دراز میکنم.