1 ابله در دل خود میگوید:«خدایی نیست!»اینان فاسدند و ستمگریشان کراهتآور است!نیکوکاری نیست!
2 خدا از آسمانبر بنی آدم مینگرد،تا ببیند آیا کسی هست که عاقلانه رفتار کندو خدا را بجوید.
3 همه گمراه گشتهاند،و با هم فاسد شدهاند!نیکوکاری نیست،حتی یکی!
4 آیا بدکاران را شناختی نیست؟آنان که قوم مرا فرو میبلعند چنانکه گویی نان میخورند،و خدا را نمیخوانند.
5 آنجا ایشان سخت ترسانند،جایی که ترسی نیست.زیرا خدا استخوانهای محاصرهکنندگان تو را میپراکند.تو ایشان را شرمنده میسازی،زیرا خدا آنان را رد کرده است.