8 به سوی پناهگاهی میشتافتم،به دور از تندباد و توفان!»
9 خداوندگارا، شریران را هلاک کن،و زبانشان را مشوش گردان،زیرا که در شهر خشونت و نزاع میبینم.
10 روز و شب بر حصارهایش میگردند،و جنایت و شرارت در درون آن است.
11 ویرانگری در میان آن غوغا میکند،و ظلم و تقلب از میدان آن دور نمیشود.
12 زیرا دشمنِ من نیست که بر من طعنه میزند،وگرنه تاب میآوردم؛و بدخواه من نیست که در برابرم قد برمیافرازد،وگرنه از او پنهان میشدم.
13 بلکه تویی! مرد همتای من،یار خالص و دوست نزدیکم،
14 که روزگاری با هم رفاقتی شیرین داشتیم،آنگاه که با انبوه جمعیت در خانۀ خدا گام میزدیم.